مشاوره خانواده

ساخت وبلاگ

با سلام من يه دختر جوونیم که چند ماه قبل با یه آقایی که فرهنگش کاملا با فرهنگ ما تفاوت داره عقد کردم و قراره چند ماه دیگه عروسی کنیم ؛مشکل ما اینکه اون سر هر چیزی دعوا و قهر میکنه ؛به من و خانوادم احترام نمیزاره و ه احساسات خودش رو نشون نمیده یعنی مثلا اگه از فلان چیز خوشش نیومد از من نمیپرسه مثلا چرا این کارو کردی یا منظورت چیه یا یا.. تو دلش میمونه تا آخرش منفجر میشه و با من دعوا میکنه؛خیلی خسته شدم ؛نا امیدی و ناراحتی احساسات دائمى من شد ؛قبلا او اینجوری نبوده و من خیلی دوستش داشتم ؛اما الآن احساس میکنم که دوست داشتن او مرده و دیگه جایی برای او تو دلم وجود نداره و به فکر طلاق افتادم..لطفا راهنمایی کنید

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 20:16

با عضویت در

کانال تلگرام کانون مشاوران

@kanoonmoshaveran

کدتخفیف: 386Ggf6Fn79

Telegram-for-Android

علاوه بر دریافت مطالب جالب و مفید روانشناسی

از 10% تخفیف مشاوره

در مراکز برتر مشاوره ایران برخوردار شوید.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 156 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 4:34

من دختری 25 ساله هستم با یکی از هم کلاسی های دانشگاهی دوست شدیم الان که از ان دانشگاه اومدم دلم براشون واقعا تنگ شد و تماس گرفتم صحبت کنیم که کلا از طرف خودم دعوا کردیم تقصیر من بود ایشون با صبر و حوصله داشتند صحبت می کردند که من پرخاشگری کردم و فحش دادم و قطع کردم سه ماه می گذره اصلا ایشون تماسی نگرفتندالان حس بدی دارم و فکر می کنم اصلا ایشون علاقه ای نداشتند اگر بود تماس می گرفتند درسته؟

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 161 تاريخ : دوشنبه 31 خرداد 1395 ساعت: 4:34

سلام من یه دختر ۱۸ سالم که فرزند اخر خانوادم ۲ برادر و یک خواهر دارم که فقط من و برادرم مجردیم خوشگلم تغریبا از نظر درسی سطح بالایی هستم.خانواده خیلی معقولی دارم همه نیازهای مالی منو برطرف میکنند تا حالا کسی با من با صدای بلند حرف نزده خانواده شوخی دارم اما از طرفی اختلاف سنی من با همه اعضای خانواده خیلی زیاده من اصلا از لحاظ عاطفی تامین نمیشم تا حدی که تا حالا هیج کدوم از اعضای خانواده منو بغل نگرفته نبوسیده به من نگفتن که دوسم دارن تاحالا با برادرم بیرون نرفتم تنهایی خیلی وقته چون با خانوادم نمیتونم و دوستام هم زیاد نمیتونن بیان بیرون حتی سینما یا شهربازی نرفتم ینی چندساله اگر مشکل داشتم خانوادم نفهمیده اصلا باهاشون راحت نیستم ینی تا حالا شده مشکلم رو به مربی باشگاه بگم ولی به خانوادم نگفتم این چیزا واسه من که یه دختر فوق احساسی ام خیلی سخته بچه تر که بودم بخاطر این موضوع رابطه با جنس مخالف داشتم از طرفی هم دوستای خوبی نداشتم بطوری که این روابط برای من عادی شده بود متاسفانه پسرا هم که می‌دیدند من واقعا بچه ام به بهانه دوس داشتن و عشق خیلی از من سواستفاده کردن منم برای تموم نشدن اون رابطه و تنهاتر نشدنم حاضر میشدم که رابطه جنسی داشته باشم(البته هنوز دخترم)حدود یک سال پیش بود که فهمیدم چقدر اشتباه کردم و چقدر بدبختم و خدا کمکم کرد که رابطه با پسر رو کنار بذارم و قسم به جون مامانم بخورم که دیگه سراغش نرم و خداروشکر هم نرفتم اما هنوزم فکر کردن به حسرتام به اینکه چقدر از نظر عاطفی نیازمندم و از طرفی پشیمانی از گذشته و فکر کردن به احمق بودنم و اینکه چجوری گول خوردم و شاید ایندمو خراب کردم داره دیوونم میکنه فکر اینکه من یه دختر خرابم دست از سرم برنمیداره این روزا سعی میکنم با غرور کمبود محبتمو جبران کنم اما بازم آروم نمیگیرم اصلا هم نمیتونم درمورد گذشتمو کمبودام با کسی حتی دوستام صحبت کنم من کنکور دارم این فکر اشفته هم داره داغونم میکنه همش عصبانی و بی حوصلم و حتی میترسم از پسرها.میترسم از افسرده شدن توروخدا کمکم کنید

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 170 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 19:48

سلام.
من حدودا از 8 سالگیم به سبک و موسیقی رپ و هیپ هاپ علاقه داشتم که در اون زمان از آهنگای توپاک و … گوش میدادم تا 12 سالم شد و با موسیقی رپ فارسی آشنا شدم که تا اون زمان کسای مثل هیچکس . یاس اینا گوش میدادم که به سن های بالا تری رسیدم و این علاقه بیش از حدم منرو به سوی این سبک کشوند که اول ب سوی گرافیتی (دیوار نگاری با اسپری) رفتم و حدود 2 سال همین کارو میکردم و 2 .3 بار گرفتنم و بازداشتگاهو اینا بود
تا کشیدم سمت خوانندگی سبک رپ من با خیلی ها آشنا شدم و اشخاص معروفی در ارتباطم و رفاقت داریم باهم و فعالیت دارم تو این زمینه و اون زمان میتینگ یا بتل که میشد تشکل یا همون گروه های هیپ هاپی و رپی میومدن من میدیم که اونا مشغول ب کشیدن سیگار یا ماریجووانا هستن که منم تست کردم و کشیدم سمتشون و الانه حداقل یک روز درمیان ی پک گل . ماری جووانا مصرف میکنم و هنوزم تو رپ و … هستم
میخواستم بدونم ادامه رپ مشکل ایجاد میکه تو آینده ام ؟

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 166 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 19:48

سلام من 10 ماه است به کسور سوییس برای ازدواج با مردی ایرانی امده ام الان متوجه شدم اخلاقهایی دارد که من را اذیت میکند او از من خواست برای راحت پیشرفتن کارهایمان تقاضای پناهندگی بدهم و من قبول کردم الان مشکلاتی پیش امده که ازدواج ما به تاخیر میفتد و من ناراحتم او از من شدیدا گله دارد که ضعیفم و نمیتوانم مشکلات را تحمل کنم و نمیپذیرد که این شرایط برای من سخت است و بهمین دلیل ارتباطش با من سرد سرد شده اونقدر که انگار دو غریبه هستیم ایا من واقعا ضعیفم؟ , ایا این مشکل در من قابل حله؟
ممنون از لطفتون

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 172 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 7:55

سلام
دختری 18 ساله ام،در خانواده ای ثروتمند
پدرم فوت شده،مادرم دوباره ازدواج کرده،از همان ابتدا با پدر جدیدم مشکل داشتم
از 16 سالگی رو پای خودم بودم،حتی پول آدامس هم از پدرم نگرفتم
به تحصیلات ادامه ندادم(به نظرم تو ایران تحصیلات کشکه)دو سالی هست دیپلم گرفتم و کار جدی شروع کردم،به کمک دوست پسرم شرکت هنری راه اندازی کنم،رشتم گرافیک بوده
تا الان با خانواده زیاد مشکلی نداشتم،چون بهم کاری نداشتن،اما وقتی مسئله این کار و مطرح کردم،مخالفت های شدیدی صورت گرفته،نه تنها خانواده،فامیل(عقایدشون مال هزارسال پیشه،دختر نباید بیرون کار کنه،دختر باید زود ازدواج کنه و…)
هر چه قدر سعی کردم قانعشون کنم موفق نشدم،باید چه کار کنم؟

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 174 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 7:55

سلام من 32سالم و دوتا فرزنده پسر دارم .وشغل شوهرم طوری که در یکی شهر جنوب کار میکنه واین امکان وجود نداره ک نزدیک شوهرم باشم واز خانواده خودم دورم ونمیتونم زیاد رفت وامد کنم .جدیدن احساس تنهایی میکنم واین باعث شده گوشه گیر بشم.برای بیرون رفتن از خونه استرس زیادی دارم .همش نگرانم ک ممکن ی اتفاق بد بیفته وتنهایی بدون وجود همسرم نتونم کاری انجام بدم . احساس نیاز شدید ب یه پشتیبان دارم .بیشتر میترسم این احساسم رو بچه هام اثر بد بزاره .
بعضی وقتا طوری احساس افسردگی میکنم که کارای روزانه را نمیتونم انجام بدم و فقط ی گوشه میشینم به یجا بی هدف خیره میشم بدون اینکه بچیز خواصی فکر کنم یهو میبینم کلی زمان از دست دادم وکارم مونده

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 151 تاريخ : شنبه 29 خرداد 1395 ساعت: 7:55

سلام من دختری 21ساله هستم که 2ساله با پسری 20 ساله دوست هستم و قصد ازدواج داریم..خبلی همدیگرو دوس داریم و اون همیشه حرفای عاشقانه زیادی به من میزنه.همیشه به من میگفت که عشق اولشم ولی تازگیا وقتی اسمشو تو گوگل سرچ کردم یه وبلاگ دیدم که متوجه شدم دوست پسرم اون وبلاگو 4سال پیش برای دختری که قبل من عاشقش بوده درست کرده بوده و حرفای عاشقانه براش زده..با فهمیدن این موضوع حالم خیلی بد شد ودارم از شدت حسادت میمیرم و دیگه حرفاشو باور نمیکنم حتی این فکر اذیتم میکنه که نکنه با کسی رابطه جنسی هم داشته…چطوری میتونم این حسای بدو از خودم دور کنم و چطوری میتونم بفهمم که تا حالا رابطه جنسی نداشته؟

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 154 تاريخ : جمعه 28 خرداد 1395 ساعت: 15:40

سلام.من و شوهر خواهرم همكار هستيم.چند وقتيست در محل كار به رابطه شوهر خواهرم با يكي از همكاران حساس و شكاك شده ام كه هنوز شك من به يقين تبديل نشده اما رابطه شان فراتر از رابطه همكاريست كه اين موضوع بشدت مرا ازار ميدهد و نميدانم بايد به خواهرم بگم يا نه.چند وقت پيش خواهرم يك پيام ازاين خانم در گوشي همسرش ديد كه از من خواست بيشتر حواسم باشه و اگه هرچيزي ديدم حتما بهش بگم.خواهرم يك دختر دو ساله دارد.رابطه شان مدتيست سرد شده و من بشدت نگران زندگيشان هستم اصلا نميدانم بايد چه كنم.ميترسم چيزي نگم و اين رابطه غلط شوهرخواخرم با همكارمان باگذشت زمان شدت بگيره.اين خانم مجرد هست و طرز رفتار ايشان و شوهر خواهرم باساير همكاران فرق داره و منو واقعا به شك انداخته روابطشان خارج از چارچوب كاريست وحتي اگر بينشان چيزي نباشد اين رفتارها اصلا مناسب يك فرد متاهل نيس.درضمن شوهر خواهرم فوق العاده به آبرو حساسه و ميدونم اگه اين قضيه مطرح بشه بشدت جبهه ميگيره و انكار ميكنه.لطفا مرا راهنمايي كنين زندگي خواهرم در خطره و من بشدت نگرانم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 155 تاريخ : جمعه 28 خرداد 1395 ساعت: 15:40

با سلام.من دختری هستم که مدتی است وقتی تلویزیون نگاه میکنم به جای این که حواسم به سریال باشد حواسم مدام پیش مارک شبکه و مارک تلویزیون است که آن بالا هستند و مدام توی ذهنم میگم شبکه یک.شبکه یک.شبکه یک.سامسونگ.شبکه یک.شبکه یک.سامسونگ.
به نظر شما من چه مشکلی دارم و راه درمان چیست.باتشکر

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 167 تاريخ : جمعه 28 خرداد 1395 ساعت: 15:40

سلام من یه دختر 21ساله هستم که 2ساله با پسری 20 ساله رابطه دارم وقراره با هم ازدواج کنیم..من اوایل همه ی شرایطمو براش توضیح دادم و گفتم که باید تیپ منو قبول کنی و من خیلی بدم میاد که بهم بگی چی بپوشم یا نپوشم یا موهام نباید دیده شه البته حجاب منم معمولیه نه خیلی جلف و نه خیلی محجبه …اما بعد اینکه بهش گفتم دوسش دارم و بهش قول ازدواج دادم گفت که یه ذره از موهامم نباید دیده شه…تا قهر میکنم میگه اشتباه کردم حق با تو هستش و تا اشتی میکنم و همه چی یادم میره دوباره شروع میکنه 2ساله همین روند تکرار میشه نه میذاره ازش دل بکنم نه سر قولش وامیسته…خودش مثله پسرایه امروزیه ولی میخواد من مثله دخترای عصر حجر باشم..الانم همه چیو قبول کرده ولی میترسم بعد ازدواج دوباره شروع کنه چیکار کنم؟

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 166 تاريخ : چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 19:54

با سلام و عرض ادب
من حدود 9 ماهی هست که ازدواج کردم و همسرم نیز شاغل است. من مهندس هستم و درامد متوسط دارم و خانواده پدری ام نیز درآمد متوسط دارند. هنوز 6 ماهی از ازدواجمان نمی گذشت که متاسفانه تصادف کردیم و من که هنوز از زیر هزینه های سنگین عروسی در نیامده بودم با خسارت سنگین 15 میلیونی مواجه شدم. برای تامین این هزینه ها با همسرم صحبت کردم و اون حاظر بود تعدادی از سکه هایش را بفروشد و حدود 4 میلیون از هزینه را جبران کند. با صحبتهایی که با مدیر شرکتم داشتم از آنها درخواست 5 میلیون تومان وام کردم و گفتم که مجبور شدیم سکه های خانمم را بفرشیم. ایشان لطف کردن و برای اینکه ما مجبور به فروش سکه ها نشویم به ما 8 میلیون وام دادند. من این خبر را صادقانه به خانمم گفتم و گفتم که نیاز نیست همه سکه هایت رو بفروشی و فقط یکی از انها کافی است. همسرم هم قبول کرد اما متاسفانه با وجود اینکه چندین بار از ایشون درخواست کردم که اون سکه را به من بدهد تا بدهی هایم را بپردازم طفره می رود و احساس می کنم به این کار مایل نیست.
حال از یک طرف من خودم از اینکه خودم را بیش از این تحقیر کنم و بازم از اون تقاضا کنم متنفرم اما از طرف دیگر از بی تفاوتی همسرم در قبال این مشکل هم دلگیرم اینکه اون در این شرایط نسبت به شوهرش بی تفاوته و به پول بیش از زندگی مشترکش اهمیت می دهد من را ناراحت می کند.
پیش خودم حاضرم که از خیر کمک خانمم بگذرم و به هر سختی هم که شده خودم خسارت را جبران کنم اما به خاطر بی تفاوتی همسرم و اینکه در این شرایط سخت من را تنها گذاشته و حاضر به کمک نیست ازش دلخورم.
نمی دانم راجع به این بی تفاوتی اون و انتظاری که ازش داشتم با همسرم صحبت کنم یا نه؟ اگر باز هم به بی تفاوتی خودش ادامه بدهد و پول را بر زندگی مشترک و همسرش ترجیح بدهد چه کار کنم؟ با این زخمی که از این بی مهری اون بر دلم می ماند چه کنم؟ لطفا من را راهنمایی بفرمایید.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 19:54

با سلام و خسته نباشید دختری هستم 27 ساله که 3 سال پیش با اقایی اشنا شدم و چون در ابتدا رابطه ما رسمی و درحد احوال پرسی بود شناخت درستی به دست نیاوردم تا اینکه رابطه ما به شناخت همدیگه و شناخت خانواده ها از هم البته به صورت دورادور رسید . یک سال اول من شرایط ازدواج نداشتم تا سال دوم که به ایشان گفتم الان میتوانند به خواستگاری بیان. اما به دلایل دعواها و اختلاف نظرات وعدم امادگی پسر تا به امروز این کار به تعویق افتاده. من بارها به این اقا پسر اوتیماتوم دادم که به خواستگاری بیان و هر بار به دلایلی شانه خالی می کردن و من به علت علاقه زیادی که به این اقا داشتم از بد قولی ایشان گذشتم و به خواستگارهای خود جواب رد دادم. تا این بار. اما الان که قضیه جدی شده من دچار تردید شده ام. البته به دلایل زیادی…
1 مخالفت خانواده پسر به خاطر مشکل اعتیاد برادرم
( هر چند که قول داده اند که خانواده خود را راضی کننداماترس من به خاطر سنگ اندازی ها و دخالت های بعدی خانواده پسر می باشد و تاثیر این نخواستن در زندگی اینده مشترکم و اینکه بارها این اقا روی این مشکل و مشکلات خانوادگی ما تاکید کرده اند که نکند فلان بشود و بهمان. من از سرکوب های خود ایشان هم میترسم)
2. خیانت پسر و بی اعتمادی نسبی بنده
(اینکه دوباره خیانت می کند یا نه. اینکه بارهادر طی گفتگوها گفته بودیم که خیانت بد است و دلیلی نخواهد بود برای این عمل زشت. ولی چون حاضر با برقراری رابطه جنسی با این اقا نشدم ایشان دست به خیانت زدند.
3 تضادهای اخلاقی زیاد
(اینکه من مایلم انسان در طول زندگی در تمام زمینه ها پیشرفت کند چه مالی چه فرهنگی و چه اخلاقی اما ایشان معتقدند که بعد از اینکه به اسایش مالی رسیدم برای ارتقا فرهنگ و اخلاق خود با ارامش خاطر تلاش میکنند. اینکه انسان برای گرفتن حق خود باید شجاع و جسور باشد اما ایشان می گویند که در جاهایی عرف نمی پسندد و باید سکوت کرد. خیلی اهل مطالعه هم نیست)

4 بحث و جدل های زیاد بین ما
(ازبد دهنی بیزارم وو بارها روی این موضوع تاکید کرده ام اما بازهم ایشان به شوخی و جدی بددهن هستندچه با من چه در برخورد با اجتماع . از شوخی پشت تلفن بیزارم و ایشان مدام این کار را تکرار می کنند.
و مهم ترین و اخرین تردید هم بر میگردد به اینکه این اقا بسیار تاکید دارند که دوس دارم همسر اینده من حرف گوش کن باشد نه اینکه اجبار ماندن در خانه یا کار زور دیگر ، نه. و دلیلش هم این است که اینکه من چون در اجتماع هستم و در گیر مشکلات با تجربه تر هستم و ارامش خاطر می خواهم از این لحاظ.
من ادم دلسوز مهربان و باهوش و مایل به پیشرفت هستم اینکه خیلی زود عصبانی میشوم و زود هم فرو کش میکند و این اقا الان دست گذاشته اند روی این نقطه ضعف و میگویند باید تا قبل ازدواج تغییرکنی و زن باید صبور باشد و نباید در برابر من گارد بگیری و من عصبانی هستم تو باید ارام باشی و مرا باسیاست رفتاری ارام کنی. من فاقد این سیاست هستم اما به ایشان قول داده ام که در طی زندگی و از الان برای بهبود این اخلاق خود تلاش میکنم و نیازمند گذر زمان هستم اما ایشان خیلی اصرار دارند که در طی این یک ماه که به خواستگاری مانده ایراداتی که از بنده گرفته اند را رفع کنم. من حتی با این حرفشان مشکل دارم که میگویند تغییر کن بعد ، ازدواج. انسان باید شریک زندگی خود را با خصوصیت الانش انتخاب کند و در طی زندگی با کمک هم برای رفع نواقص تلاش کنند. میترسم از زورگویی و ایراد گیری این اقا ،اینکه من هر خواسته و ایرادی گرفته ام از خود این اقا ایشان همه را موکول به بعد ارامش مالی کرده اند حتی وقت گذاشتن و محبت به همسر،
ایشان ادم مهربان،با پشتکار و سمج در اهداف خود و پر تلاشی هستند
هر دو تحصیل کرده و لیسانس هستیم خانواده ها هر دو در یک سطح اند. هر دو همشهری و هم زبان و اختلاف سنی ما نیز یک سال است.
به عقل و منطق خود شک کرده ام. بارها از هم جدا شدیم اما به خاطر علاقه به هم باز هم رابطه را از نو شروع کردیم . بارها تصمیم گرفتم که به خاطر همین مسائل به ایشان جواب رد بدهم اما باز هم به علت علاقه قلبیم دچار تردید شدم
و ترسی که جدیدا به ان دچار شده ام این است که من از بالا رفتن سن خودمیترسم اینکه حالا که تمام خواستگارهای خود را به خازطر این اقا جواب کردم چرا این اقا را نیز از دست بدهم. به ایشان وابستگی زیادی هم دارم.
ممنون میشوم که جواب پر و در خور تاملی به بنده بدهید.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 160 تاريخ : چهارشنبه 26 خرداد 1395 ساعت: 15:49

سلام من بیست سالمه و دانشجوام،اما اصلا نمیتونم با کسی ارتباط برقرار کنم تو جمع نمیتونم صحبت کنم هم لکنت میگیرم و صورتم داغ و قرمز میشه هم بدنم میلرزه،کمکم کنید

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 22:35

سلام
من ٢٣ سالمه و به مدت ۶ سال به نفر علاقه داشتم و باهاش در ارتباط بودم ( فامیل خانوادگی هم هستن با ما)
تا یه مدت طولانی نمیدونستم بهم چه احساسی داره بعد دیگه گفت منم دوست دارم
الان بحث ازدواج اومده وسط و میگه یکی از شرایط من واسه ازدواج اینه که اندام طرف مقابلم رو برهنه ببینم چون واسم مهمه طرفم چطوريه
من نمیتونم به این درخواست جواب مثبت بدم چون به این که این چیزا قبل ازدواج نباید باشه خیلی اعتقاد دارم
نه راه پس دارم نه راه پیش…
چکار باید کنم؟!چون هنوز هم بهش علاقه دارم

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 160 تاريخ : سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 22:35

با سلام. من دختری 30 ساله هستم 3 ماه پیش با پسری که 33 ساله هست در اینترنت آشنا شدم. اوایل آشنایی بحث ازدواج نیود ولی بعدا ایشون به من گفتند که من شما رو دوس دارم و میخام باهات ازدواج کنم. لازمه بگم ایشون اهل شیرازن و بنده تبریز. و در این مدت همه رابطمون فقط از طریق اینترنت بوده. تو این مدت من چند بار از ایشون خاستم که به خواستگاریم بیاند اگه واقعا بهم علاقه ای دارند. ولی ایشون میگه که خجالت میکشم به خانوادم بگم از طریق اینترنت با هم آشنا شدیم! حالا به من میگه میخام تابستون با خانوادم بیام تبریز و بگم که در همین تبریز با هم آشنا شدیم

به نظر خودم حرفاش راسته که دوسم داره. ولی نمیتونم بهش اعتماد کامل کنم. گیج شدم واقعا. پسر خیلی خوبیه ولی اینکه چقد حرفاش جدی هست نمیدونم! لطفا کمکم کنید

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 159 تاريخ : سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 22:35

با سلام و خسته نباشید.
من حدودا یک ماه دیگه قراره با پسری که در حال حاضر دوستیم با هم ازدواج کنم. هم اعتماد کامل دارم بهش و هم خیلی دوسش دارم اما گاها خیلی حساسیت نشون میدم به کاراش. تو بعضی ها حف دارم و تو بعضی ها نه. این مسئله هم خودمو اذیت میکنه هم اونو.اما هیچی دست خودم نیست.به نظر خودم چون خیلی دوسش دارم حساسیتمم خیلی زیاده اما میخوام کمکم کنید که چطوری این مشکلو حل کنم.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 5:23

سلام خسته نباشید.من یکساله ازدواج کردم البته هنوز نامزدم.علاقه شدید همسرم بهم ثابت شده ولی ی مشکلی دارم اونم تو اولویت بندی.یکیش فوتبال و دومیش دوستاش.چندباری پیش اومده که بخاطر فوتبال زودتر از پیش من رفته.با اینکه میدونه چقدر ناراحت میشم از اینکه منو زودترک کنه وقتی هم که ناراحت شدم همیشه مسخرم کرده طوریکه همیشه از دستش ناراحت شدم.همیشه بخاطر اینکه زودتر بره پیش دوستاش و یا اینکه فوتبال ببینه حس میکنم با اونا خوشحالتره که همینطور هم هست.وقتی پیش دوستاشه خیلی بهش خوش میگذره ولی وقتی پیش منه چه اونروز سرحال باشم چه نباشم براش خسته کنندم.هرکاری هم کنم براش باز هم وقتی بحث دوست و فوتبال باشه حتما هرطور که شده منو میذاره و میره چه اون لحظه بهش احتیاج داشته باشم چه نداشته باشم.البته همیشه حالتای احساسیمو خودم باید به زبون بیارم اون هیچوقت متوجه نمیشه که حال من تو اون لحظه چطوره.از اینکه همیشه پیش اومده بخاطر فوتبال منو تنها گذاشته خیلی ناراحتم اونقدر که تا مدتی مثل آدمای افسرده ناراحتی وجودمو مثل خوره میخوره.من خودم از وقتی که ازدواج کردم خونه نشین شدم دیگه با دوستام نیستم یا کلا خونه فامیل نمیرم.فیلمایی که همیشه دوست داشتمو کمتر میبینم وقتی فیلم میبینم که میدونم و مطمئنم که تا اون ساعتی که فیلمم تموم شه آقام خبری ازش نیست.هیچوقت هم پیش نیومده وقتی فیلم موردعلاقمو داره نشون میده از پیشش برم یا کلا بخاطر کاری تنهاش بذارم کاملا برعکس اون.همیشه براش از اولویت بندی توضیح میدم ولی هیچوقت فایده ای نداشته. همیشه فوتبال براش اولویت اوله بعد دوستاش بعد من وقتی هم بهش میگم قبول نمیکنه این حرفو میگه من اشتباه میکنم.اون هیچوقت منو تو اولویت اولش قرار نداده همیشه اول چیزای دیگه براش مهم بوده.ربطی به مهرو محبت زیاد هم نداره چون براش کم نذاشتم.اون حتی وقتی میبینه دارم بهترین روزمو باهاش تقسیم میکنم یا اون لحظه دارم باهاش میگم و میخندم خاطره ای براش تعریف میکنم اصلا حواسش به من نیست. به محض شروع شدن فوتبال منو میذاره و میره.
میخوام راهنماییم کنید.
باتشکر.

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 25 خرداد 1395 ساعت: 5:23

سلام وقتتون به خیر
دایی سی و دو ساله ای دارم که تا سیکل بیشتر درس نخوانده و بعد از آن وارد بازار کار شده و از شرایط مالی خوبی برخورداره. در سن ۲۷ سالگی با دختری که قبلا با هم دوست بودن با اکراه ازدواج کرد و رفتار آن دختر در طی زندگی مشترک کاملا تغییر کرد و بعد از دو سال از هم جدا شدند. چند ماهی نگذشته بود که با زنی دیگر که او هم از همسرش جدا شده بود مدتی محرم شد تا بهتر هم را بشناسند اما موقع ازدواج دائم متوجه شد که اون خانم سه تا فرزند داره و از دایی من مخفی کرده بود بنابراین این ازدواج هم به جدایی کشید.
حالا که سه سال از این جریان هم میگذره قصد ازدواج داره اما به خاطر اینکه به هیچ کسی نمیتونه اعتماد کنه نمیدونه واقعا چه شخصی مناسب ازدواج هست.
خودش اصرار داره که باید با دختری کم سن و سال و مجرد ازدواج کنه.
لطفا راهنمایی بفرمایید که باید با چه دختری با چه سن و شرایط خانوادگی و اجتماعی ازدواج کنه.

ممنون از شما

مشاوره خانواده...
ما را در سایت مشاوره خانواده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار mohavell بازدید : 235 تاريخ : دوشنبه 24 خرداد 1395 ساعت: 10:50